مـتــن تـرانـه:
شايد از دلسوزيات جا خورده باشم
شايد برات صدامو بالا برده باشم
ببخش هميشه واسه تو مايه ي دردم
من آرزوهاتو برآورده نكردم
نپرس چرا چشماي من از اشك تاره
من انتخابام با بقيه فرق داره
نگرد پي چيزاي عادي تو وجودم
من دختر ياغي و مغرور تو بودم
گوشه ي پيرهن تو قايم ميشدم زود
دامن تو پاكترين بالش من بود
هنوز پا به پام مياي با بي قراري
به روت نمياري كه زانو درد داري
زندگيتو دادي نداري ادعاشم
هيچوقت نتونستم مث تو خوب باشم
مث تو حرف سرنوشت و بپذيرم
بدي ديگران و ناديده بگيرم